همه مدیون شمائیم...
این مطلب را قبلاً اینجا ثبت کردم ولی لا به لای صفحات گم شده و با توجه به شرایط الان و اینکه تجدید خاطره و تلنگری باشه اول از همه برای خودم با کمی تلخیص مجدد می نویسم... شاید برای بعضی خوندن این مطالب شبیه داستان و خیالپردازی راوی یا نویسنده باشه ولی واقعیتی هست که نسل های گذشته درگیرش بودن و جزئی از زندگی روزمره شون. خود من هم اکثر خاطرات کودکیم در جنگ و جبهه گذشت با وجودی که خیلی کوچک بودم ولی به خوبی یادمه اطرافیان و فامیل که همیشه پیگیر اخبار جنگ بودن و نگران عمو و دایی ها که تو جبهه بودن.... یادمه صدای بمباران و خاموشی شهر و آژیر خطر و صدای انفجار خمپاره و دویدن سمت پناهگاه و .... هیچ چیزی جای امنیت ...