فاطمه جانفاطمه جان، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه سن داره
آيلا جانآيلا جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
آیلین جونمآیلین جونم، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
ترلان گلمترلان گلم، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره
وبلاگ جانوبلاگ جان، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

من و فرشته هام...

زیارت قبول حاج علی خوشگلم

فدای علی جونم بشم که تنهایی رفت زیارت امام رضا و برگشت.  ماشاالله برا خودش مردی شده دیگه ... تازه به فکر همه هم بوده و برا همه سوغاتی آورده . زیارت قبول حاج علی خوشگل خاله. اینم از سوغاتی علی عزیزم برا خانواده ما پ. ن. دیشب دایی مهدی عزیز و زن دایی جون که رفته بودن زیارت زیارت امام حسین (ع) به سلامتی برگشتن. انشاءالله قسمت همه عاشقان و آرزومندای ارباب🙏   ...
26 مهر 1398

روز جهانی کودک

با بوسه ای بر دستان کوچکت و تبسمی به نگاه مهربانت میگویم: فرزند دلبندم! روزت مبارک. روز کودک مبارک . . . امروز 16 مهر روز جهانی کودکه، امروز روزیه که یادمون میاره گلهای باغ زندگی مون بسیار با ارزش هستند و باید قدرشون رو بیشتر بدونیم، باید یادمون بمونه این فرشته ها نیاز به عشق، محبت، حمایت و تربیت دارند. وظیفه ماست که آینده خوبی برای فرزندان مون بسازیم، بغلشون کنیم، ببوسیمشون و بهشون نشون بدیم چه جایگاه مهمی در زندگی مون دارن. برای اینکه فرزندان مون انسان های خوبی بشن باید درست تربیت بشن، ما باید در این زمینه مطالعه کنیم و از روش های اصولی برای رفتار با کودک استفاده کنیم. چرا که هر حرف و رفتار ما به ...
16 مهر 1398

نذری...

از اول ازدواج مون سعی کردم محرم یا صفر هرکدوم که تونستم و شرایط محیا بود یه سفره نذری داشته باشیم که بیشتر اربعین یا ۲۸ صفر تونستم نذرم را ادا کنم.  امسال هم گفتیم چون تازه جابجا شدیم و اومدیم تو خونه جدید خوبه که اولین مهمونی رسمی مون را با پختن نذری شروع کنیم. بعد تو تقویم دیدیم تا امروز ۵ صفر سالروز شهادت حضرت رقیه (س) است. بابایی پیشنهاد داد تا همین امروز نذری را بپزیم. منم سریع دست بکار شدم. البته بابایی هم حسابی کمک کرد و غذامون خدا را شکر به برکت اسم حضرت رقیه خیلی خوشمزه و عالی شد😍. رقیه بانو خودت نذرمون را قبول کن.  دخترام را در پناه خودت نگه دار و عاقبت بخیرشون کن🙏 موقع پختن نذری برا همه دعا ک...
12 مهر 1398
1029 22 18 ادامه مطلب

چهل سالگی...

چهل سالگی شاید عجیب ترین سن آدمی باشد، زمانی که نه جوانی و نه پیری. با این حال چهل سالگی را دوست دارم، احساس رهایی می کنم زیرا که نه به آنچه در شور جوانی تعصب داشتم، دیگر متعصبم، نه ترس از قضاوت شدن دارم، نه از شکست می ترسم از بیم آن که غرور جوانیم بشکند. زندگی می کنم، با جرات بیشتری. انتخاب می کنم، با آزادی بیشتری.  رها می کنم، با امید بیشتری.  آینده را می بینم و با حال خوش بهتری در اطرافم سیر می کنم. چهل سالگی، جوانترین سن میان سالی است، آغاز دوره ای که باید به ثمر نشستن تلاش جوانیت را ببینی.  یک جمله معروف هست که چهل سالگی یعنی آغاز زندگی... بلی من امشب چهل ساله شدم، با صدای بلند و با امیدی به وسعت آسمان دهه ...
10 مهر 1398
6620 25 19 ادامه مطلب

جانان من، دختر مهر ماهی من تولدت مبارک...

نگاهت را قاب مي گيرم. در پس آن لبخند. که به من شور و نشاط زندگي مي بخشد. امروز روز توست… تولدت مبارک پرنسس رویایی من.🌼 فاطمه عزیزم، گل بهشتی من ده سالگیت مبارک.😍😘 سایه‌ات را بوسه زد مهتاب ماه مهر عشق... اختری پایین فتاد از خواب ماه مهر عشق... راه چشمان تو را فرش زمینی نیست نیست... آسمان را‌تر کنید از آب ماه مهر عشق... باران برای تو می‌بارد مهر ماهى این برگ‌های زرد به خاطر پاییز نیست که از شاخه می‌افتند قرار است تو از این کوچه بگذری و آن‌ها پیشی می‌گیرند از یک‌دیگر برای فرش کردنِ مسیرت... گنجشک‌ها از روی عادت نمی‌خوانند. سرودی دسته‌جمعی را تمرین می&zwnj...
6 مهر 1398
7562 22 17 ادامه مطلب

زنگ مدرسه

امروز اولین روز سال تحصیلی 99-1398 هست و آیلا گلم رفته پیش دبستانی و فاطمه عزیزم هم کلاس چهارم...خدای مهربونم بابت همه چی ممنونم. این پست را من بین شلوغی و خستگی اسباب کشی و جابجایی خونه اونم بعد از 7 سال یکجا نشینی و چندین مشغله دیگه البته از سر کارم می فرستم تا شاید بتونم فقط گوشه ای از احساسات ناب و خاطره امروز دخترای گلم از شروع سال تحصیلی جدید را ثبت کنم.  جونم براتون بگه که دیشب بعد از جمع کردن بخشی از ریخت و پاش خونه (تو پرانتز بگم تا جاگیر شدن کامل و عادت ما به خونه جدید احتمالا یه چند ماهی طول بکشه)، رفتیم بیرون و وسایل جامونده و مورد نیاز دخترا برای مدرسه را خریدیم و شام هم یه سری به پاتوق همیشگی مون یعنی کبابی...
1 مهر 1398

عزاداری هاتون قبول دخترای گلم...

دیشب اولین شبی بود تو امسال که رفتیم برا عزاداری محرم....یعنی جور نشده بود و همش گرفتار بودیم....اولش یه دوری تو خیابونا زدیم و هیات دیدیم و بعدشم رفتیم حسینیه و تا وقتی که دخترا حوصله داشتن موندیم اونجا... عزاداری هاتون قبول باشه دخترای عزیزم ...آیلا جونم از تو برنامه های تلویزیون یاد گرفته یه دفعه میبینی تا سینه میزنه و میگه گل زهرا حسین ...گل کرب و بلا حسین ...حسین جانم حسین... حسین جانم حسین... البته کرب و بلا را یه مدل خاص و با ریتم بچگونه ای میگه که وقتی میشنوم دلم قنج (غنج؟) میره براش... ان شاالله سه ساله امام حسین (ع) نگهدارتون باشه. 🌼 ...
17 شهريور 1398
1027 24 15 ادامه مطلب

سفر تصویری قم تهران

چون فاصله افتاده تو پستام و هم اینکه طولانی نشه پستام عکسهای سفرمون تو یه پست جداگونه میذارم. فاطمه گلم در امامزاده صالح فرحزاد اینجا آیلا جونم گفت منم باید مثل فاطمه دعا بخونم و عکس بگیرید پارک ژوراسیک و اسپایدر پارک  خب تا همینجا کافیه  بقیه عکسا را به مرور اضافه میکنم. ...
12 شهريور 1398