فاطمه جانفاطمه جان، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
آيلا جانآيلا جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
آیلین جونمآیلین جونم، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
ترلان گلمترلان گلم، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
وبلاگ جانوبلاگ جان، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

من و فرشته هام...

یه آخر هفته عالی-1

چهارشنبه شب به پیشنهاد آیلا گلی رفتیم رستوران دریم لند که کلی خوش گذشت به دخترا و ما.. اینجا قبل رفتن و ژست های آیلا جونی برای عکس گرفتن فاطمه جونم گل دخترام خلاصه که شب خوبی بود و خدا را شکر به همه مون حسابی خوش گذشت.... فرداش دخترا با مامان اومدن اداره و تا ظهر پیشم بودن ..کارتن دیدن...بازی کردن...میوه و تنقلات خوردن و تا ظهر که رفتیم خونه بابایی اون روز از صبح تا غروب دوره داشت و ما بعد رفتن به خونه حسابی خوابیدیم که به قول آیلا واقعا خواب خیلی خوبه...خلاصه تا اومدن بابا خواب بودیم شام به پیشنهاد فاطمه رفتیم کبابی گلپایگانی و یه کباب توپ زدیم به بدن... ...
6 بهمن 1397

نقاشی فاطمه جونم

چند وقت پیش معلم قرآن فاطمه تو گروه کلاسی پیام داده بود که بچه ها یه نقاشی از امام زمان (عج) بکشن و بزنن تو اتاقشون تا هر صبح که از خواب بیدار میشن، چشمشون به نقاشی بیفته تا هم یاد حضرت باشن و هم یه سلام به امام بدن، بعد هم گفت عکس اون نقاشی را تو واتساپ براش بفرستیم تا به بهترین نقاشی جایزه بدن. فاطمه خانوم هم این نقاشی را (البته با کمی کمک از مامان) کشید و من عکسش را برا معلمش فرستادم . خدا را شکر نقاشیش انتخاب شده، البته هنوز جایزه اش را ندادن.  قربون دختر گلم بشم. انشاالله امام زمان همیشه نگهدار دخترای نازم باشه.   ...
1 بهمن 1397

# چالش عکس

سلام بر همگی من که اولین باره تو مسابقه نی نی وبلاگ شرکت می کنم. باشد که قبول افتد و در نظر آید   #چالش عکس اینم از اولین و آخرین عکس وبلاگ ما که از طریق آلبوم تصاویر پیدا کردم و جالب اینکه هر دو مربوط به جشن تولد هست. البته آخرین پست من عکس نداشت و این عکس از آخرین پست دارای عکس انتخاب شده. جشن تولد یک سالگی فاطمه جونم در تهران و تولد هشت سالگیش در شیراز در کنار خواهر گلش آیلا جونیم... واقعاً آدم از فردای خودش خبر نداره یعنی همین. اون موقع فکرش هم نمی کردم چند سال بعدش شیراز باشم...   ظاهراً از قوانین مسابقه اینه که در انتها باید سه تا از دوستای وبلاگی رو دعوت کنم به این چالش...
30 دی 1397

این روزهای ما...

روزها به سختی و کندی می گذره و شاید یکی از دلایل آن مریضی و آنفولانزا باشه که نزدیک ده روزه به شدت درگیرش هستم...و انگار حالا حالاها نمیخواد دست از سر ما برداره هم خودم و هم آقای پدر جان مریض هستیم و هر چه دوا دکتر کردیم تا امروز که فایده ای نداشته. سه هفته پیش دخترا مریض بودن که شکر خدا خوب شدن و الان نوبتی هم باشه نوبت ماست. هرچند ظاهراً نوع مریضی و علایم آن برای ما فرق میکنه. واقعاً هیچ نعمتی بالاتر از سلامتی نیست. از این مسئله که بگذریم روال عادی زندگیمون جریان داره: از صبح زود تدارک ناهار و فرستادن فاطمه به مدرسه، مهد آیلا، رفتن به اداره خودم و همسر جان و بعد برگشتن به خونه و گرم کردن و خوردن ناهار، ...
27 دی 1397

تولد چهار سالگی آیلا جونی

عکسها مال خرداد 97 هست. تولد چهارسالگی آیلا را با دو هفته تاخیر گرفتیم  و چون برا فاطمه جونم تولد نگرفته بودم دیگه دو تا یکی تولد برگزار  شد با تم مورد علاقه دخترا پرنسس یخی...البته بیشتر برای دلخوشی بچه ها بوده بخاطر اتفاقات بد اون موقع    ...
13 دی 1397

سلام سلام اوشاقلار

اوشـاقــلار آی اوشـاقـــلار گلینـگ تـا بئل باغــلایاگ اؤزگه دیلی دؤشونده تـوركـی دیلـی سـاخلایاگ   گنجشكه بیز قـوش دئره‌گ آشنــایـا تـانیـش دئـره‌گ ابـره بـولـوت سـؤیله ره‌گ بـارانـا یــاغیـش دئــره‌گ   خـرگـوشه دووشان دئره‌گ مـوشادا سیـچان دئـره‌گ لاك پشت اولـور تــوسبـاغا بیـز مــارا ایــلان دئــره‌گ   اوشــاقـلار آی اوشــاقــلار گلینـگ تـا بیـز سـوروشاگ آتــامیـــزدان، آنــــــادان تــوركـو دیلــه دانیــشاگ   ســرمایـا ســوووق دئره&zwnj...
11 دی 1397

ادامه ...

قم- تعطیلات عید سعید فطر - تیر ماه 1396 مسجد مقدس جمکران 20 مرداد 1396- اصفهان سی و سه پل و زاینده رود خشک و بی آب، یادش بخیر دوران دانشجوییم تو اصفهان همایش سراسری داستر سواران - 20 مرداد 96، منطقه کوه صفه اصفهان اصفهانیا به عنوان میزبان تو این همایش واقعاً سنگ تموم گذاشتن قزوین 21-مرداد 96 ، مهانسرای اداره مامان مهمانسرا پل شاهرود یکی از زیباترین پل های راه آهن قزوین رشت- مرداد 1396 اگه اشتباه نکنم قبل منجیل و رودبار بود زیبا کنار- مجتمع اقامتی اداره بابا، 22 تا 25 مرداد 1396 محوطه مجتمع دوچرخه سواری آیلا گلم تو محوطه کنار ساحل دریاچه مصن...
10 دی 1397

ادامه عکس ها...

جشن شکوفه ها - بازگشایی مدارس؛ 1 مهر 1395 اولین روز کلاس اولی فاطمه جونیم یادمه اون روزها تو اداره فوق العاده سرم شلوغ بود، مهمان ویژه کشوری داشتیم و من وسط یه جلسه مهم اداری که وزیر کشور هم بود، تونستم یه نیم ساعت بدو بدو بیام تا مدرسه دختری برای جشن شروع سال تحصیلی کلاس اولی ها و چقدر اون روز پر از استرس و فشار کاری بود برام ...ولی به هر سختی بود خودم رسوندم چون دختریم از همه چی مهمتر بود برام زمستانهای سرد و برفی ...زمستان 1395 اول فروردین 1396- خونه آقا هوشنگ بندر عباس ، آستان مقدس امامزاده مظفر (اگه اشتباه نکنم اسمشون را)- فروردین 1396 اینجا شدید بارون می زد و هوا سرد بود...
9 دی 1397