همه چي با هم
سلام عسلم
ديروز نيمه شعبان بود و تولد امام زمان...مبارك باشه خيلي زياد... انشاالله خود حضرت پشت و پناهت باشه دختر گلم...
السلام علیک یا بقیه الله
و همچنين 26 تير بود يعني سالگرد عروسي مامان و بابا...انشاالله سالهاي سال كنار هم به خوشي و سلامتي زندگي دركنيم...
از آخر هفته و تعطيلات هم بگم كه مامان شنبه را مرخصي گرفت و پنجشنبه ساعت 2 همراه دايي مهدي و خاله طاهره راه افتاديم سمت خونه آقا هوشنگ..مامان مرجان و آوا جون با خاله صدي صبح رفته بودن.
ساعت 4 رسيديم تا هنوز ناهار نخوردن و منتظر ما موندن...خلاصه شبش هم رفتيم ديدن خاله كوكب كه تازه از زيارت برگشته بود...شام هم اونجا مونديم...خاله صفو هم اومده بود همراه علي آقاي گل. آخر شب برگشتيم خونه آقاجون.
جمعه ظهر هم عمه فريبا با عمو مجتبي كه رفته بود شيراز خونه عمه رويا اومدن خونه آقا جون...عصرش هم رفتيم بيرون...شنبه هم كه به همين منوال گذشت...يكشنبه و روز عيد هم بعد از ناهار تا جاده خيلي شلوغ نشده راه افتاديم اومديم خونه...عمه فريبا اينا هم همرامون اومدن...شب هم شوهر عمه فريبا اومد دنبالشون و عمه و محمد و هانيه را برد خونه. اين هم سفرنامه ما به صورت كاملا" مختصر و مفيد...