حدود ساعت 9:30 شب خاله صفو زنگ زد كه ني ني دنيا اومد و حال دو تاشون خوبه..به خاطر مشكلي كه پيش اومده بود خاله سزارين شده بود اون هم با بيهوشي كامل...گفت صديق تو اتاق عمله و به هوش نيومده ولي حالش خوبه خدا را شكر..گفتم خب دختره يا پسر؟ . آخه جوجه طلاييمون بعد دو بار سونوگرافي جنسيت خودشو بروز نداده بود..گفت نميدونم راسش اينقدر دستپاچه بودم كه يادم رفت بپرسم...فوري زنگ زدم عمه رويا ..اونم گفت من پشت اتاق عملم و اينقدر نگران صديق بودم نفهميدم بچه چي هست فقط ديدم بردنش بيرون اتاق عمل و نشون من هم ندادن گفتن اول مامانش بعد بقيه!....البته خدا را شكر همين كه دو تاشون سالم بودن برامون كافي بود..به مامان و عمه فريبا دنيا اومدن ني ني را خبر دادم.......