مهد...
دخملي هر روز با كلي ذوق و شوق ميره مهد كودك...خدا را شكر تا حالا خيلي خوب با محيط جديد كنار اومده...كلي هم تو رفتار و روابط اجتماعيش پيشرفت داشته...آرومتر شده...خواب و خوراكش خيلي بهتر شده..به من كمتر گير ميده ...خلاصه بزنم به تخته خيلي اوضاع بهتر شده...ايشالا روز به روز هم بهتر بشه...كلي دوست و همبازي تو مهد پيدا كرده كه تو خونه از كاراشون برام تعريف ميكنه...
خودم هم مامان منظمتر و البته مهربونتري شدم...هر روز 5:30 صبح سرحال و سرزنده از خواب بيدار ميشم. برا خودمون و دخملي ناهار درست ميكنم تا ناهارمون تازه باشه و غذاي شب مونده يا رستوراني نخوريم..البته همه ملزومات را شب قبل آماده ميكنم...ميوه و ميان وعده ميذارم تو ظرف دخملي...لباساشو آماده ميكنم...سفارشات لازم را به بابايي ميكنم و حاضر ميشم ميام اداره...كلي كارام را نظم دادم ديگه وقت كم نميارم...همه هم از اين وضعيت راضين...