روزهای کرونایی و ضد حالش برای ما
تقریبا چند هفته ای هست که زمزمه های کرونا و وحشت ابتلا به کرونا و مرگ و احتمال قرنطینه شدن و ... شروع شده و در هفته و روزهای اخیر به بیشترین حد از استرس و نگرانی تو خانواده ها و شهر ها رسیده. مخصوصا با خبر تعطیلی یک یا دو هفته ای مدارس و دانشگاه ها در استانهای مختلف و افزایش شمار قربانیان و مبتلایان به این ویروس بد قلق و چغر و احتمال ادامه تعطیلی مدارس تا 16 فروردین سال بعد، نگرانی بیشتر و اوضاع بدتر و وخیم تر شده. خب بالتبع ما هم درگیر این شرایط شدیم. به نظر من قسمت ناراحت کننده تر مربوط میشه به واکنش برخی از افراد بی وجدان و سودجو در این برهه زمانی حساس که با سوءاستفاده از وضع موجود، اقدام به گرانفروشی و احتکار اقلام مورد نیاز مردم از جمله الکل و ژل شستشو یا ماسک کردن و خلاصه هر جا بری یا قیمت نجومی میگن و یا کلاً گیر نمیاد، حتی سیر و زنجبیل...درست مثل قضیه دو سال پیش زلزله که چادرهای مسافرتی را به چندین برابر قیمت میفروختن و یا نان که نایاب شده بود😔....
نمیدونم کی مردم ما میخوان اصلاح بشن...امیدوارم که خدا همه را به راه راست هدایت کنه....و البته که همه مثل هم نیستن و این مسئله در مورد همه صدق نمیکنه.
این هفته مدارس تعطیل هستن و دخترا موندن تو خونه...اداره هم یه سری تمهیدات برای همکاران در نظر گرفته که جلو انتشار ویروس گرفته بشه. از جمله حذف انگشت ورود خروج، و ضد عفونی و نظافت کل سازمان و به ویژه آبدارخانه و سرویسهای بهداشتی، برگزاری دوره آموزشی، و آزاد گذاشتن همکاران برای استراحت و ماندن در خانه در صورت مشاهده هر گونه علامت سرماخوردگی و ... انشاالله که این بحران هم زود تموم بشه و همه به روال زندگی عادی شون برگردن...
و اما ما........
در جو نسبتاً آرام قبل از داغ شدن بحث کرونا و بعد از روزها و شاید بگم هفته ها جستجو و کند و کاو در دنیای مجازی و مقایسه نظرات مختلف و پرس و جو از آشنایان و دوستان مطلع، تصمیم به سفر خارج از کشور گرفتیم. و باز بعد از وسواس زیاد تور 7 روزه استانبول را برای آخر همین هفته رزرو کردیم و به دنبالش بین گزینه ماشین شخصی یا هواپیما برای رفتن به تهران و فرودگاه امام، به پیشنهاد من هواپیما را انتخاب کردیم و چون به تعطیلی میخورد با عجله و قبل از پر شدن پرواز، چهار بلیط رفت و برگشت شیراز تهران را خریدیم.
خب همه خوشحال از فرصت پیش آماده، داشتیم مقدمات سفر را آماده می کردیم، من هر روز کلی برنامه میچیدم و نقشه که چه کنم چی ببرم و کی کجا بریم و از همشون نت برداری میکردم یه سری خرید لوازم و تجهیزات لازم هم انجام شد. خلاصه فقط باید چمدانها را می بستیم و راه می افتادیم دیگه و خاله جون جونی هم همسفر خوبمون بود... ولی امان از دل غافل......
کم کم بحث کرونا داغ و داغتر شد. دو روز پیش بود که گفتن احتمال بسته شدن مرز ایران و ترکیه و لغو تور هست. طی تماس با فرودگاه و آژانس هواپیمایی بهمون گفتن خیالتون راحت سفر انجام میشه و اینا همش شایعه است. ولی شایعه نبود و خیلی زود عملی شد. ترکیه از دیشب مرزهای هوای را یک طرفه و برای بازگرداندن مسافران ایرانی به کشور اعلام کرد و همه مبادی ورودی از ایران را بست.
کل برنامه هامون بهم ریخت. بلیط چارتر داخلی سوخت و هزینه پرداختی تور را هم نمیدونم به چه صورت و کی برگردونن....و قطعاً کسی مسئول نخواهد بود جز کرونای لعنتی😐 و البته بیشتر ناراحتم برای بهم ریختن برنامه های خاله بخاطر بسته شدن مرز و لغو همه پروازها...
الان تنها چیزی که میتونم بگم اینه که حتما مصلحتی توش بوده و وقت بسیاره برای سفر و فدای سر دخترام... به قول آیلام که میگه مامان وقتی بریم سفر که هوا بهار شده باشه و قشنگ و کرونا و مریضی رفته باشه و کارتت هم پیشت باشه که البته متوجه منظورش از جمله آخر نمیشم😍قربون دختر شیرین زبونم بشم.
پ. ن.: آیلا نمیدونست کجا قرار بود بریم فقط میدونست قراره سوار هواپیما بشه و بره سفر😘