تمام لذت دوران شيرخوارگي
پرنسسم با امروز چهار روز ميشه كه شما طي يك برنامه از پيش تنظيم شده و به صورت كاملا" حرفه اي از شير گرفته شدي....تا امروز كه خيلي خانومي كردي و دختر خوبي بودي... البته ديروز و ديشب يه كم بيقرار بودي و بهانه ميگرفتي، ديشب خونه دايي حاجي بوديم. تو خونه جديدشون. دايي محسن هم ديروز از تهران اومده بود.
سه روز قبلش من پيشت نبودم، بابايي مي گفت اصلا" بهونه مامان را نگرفتي...راستش سه روز يعني از شنبه تا دوشنبه ماموريت اصفهان بودم و تو را پيش مامان مرجان و بابايي گذاشتم و به همين بهانه تصميم گرفتيم كه از همين فرصت استفاده كنيم و شما را قبل از ماه رمضان از اعتيادت ترك بديم تا مامان حداقل امسال بتونه روزه بگيره...آخه ميدوني كه دو سال بخاطر شما روزه خواري كردم ديگه گفتم امسال بايد روزه بگيرم... خدا كنه فقط چند روز ديگه طاقت بياري تا راحتتر اين دوره را پشت سر بذاريم...و بايد بگم كه به اين صورت يكي از لذت بخشترين دوران زندگيت كم كم داره تموم ميشه و بايد با اون خداحافظي كني... به اميد خدا شروع يه دوره ديگه تو زندگي پرنسس مامان.....
همينجا اين را هم بگم كه ديروز تولد امام حسين (ع) بود. امروز هم چهارم شعبان و تولد حضرت عباس، و فردا تولد امام سجاده. كه همينجا اين اعياد بزرگ را به شما دختر گلم و همه بچه ها و بابا و ماماناي گلشون تبريك ميگم....
کاروان عشق در راه است: حسین سلطان عشق، عباس ساقی عشق، و سجاد راوی عشق. و خود "عشق" نیمه شعبان خواهد آمد... اعیاد شعبانیه مبارک.