فاطمه جانفاطمه جان، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
آيلا جانآيلا جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره
آیلین جونمآیلین جونم، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
ترلان گلمترلان گلم، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
وبلاگ جانوبلاگ جان، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

من و فرشته هام...

آتلیه

همونطور که قبلاً گفته بودم ۶ اسفند مهد کودک آیلا جونم تولد گروهی گرفت براشون و سوای برنامه جشن، خودشون هماهنگ کرده بودن برا آتلیه که از بچه ها عکس تولد و یه عکس هفت سین بگیریم. اینم از عکس یادبود تولد 5 سالگی و هفت سین آیلا طلام که فایلشون بالاخره به دستم رسیدن. یه عکس خانوادگی هم بدون قصد قبلی گرفتیم. (اونجا متوجه شدم تا فاطمه گلیم کفش ست لباسش نپوشیده😅)   ...
5 ارديبهشت 1398
1274 19 13 ادامه مطلب

جشن تکلیف فاطمه خانم

امروز جشن تکلیف فاطمه جونم بود تو مدرسه شون. جشنی که فاطمه گلم خیلی منتظرش بود و به ما قول می داد که بعد اون دیگه حجابش کامل رعایت کنه و نمازش هم بخونه. عزیز دلم هر موقع بهش می گفتیم روسری بپوش یا لباست مناسب نیست میگفت من هنوز به سن تکلیف نرسیدم، آخه جشن نگرفتن برامون که. خب منم نمیتونستم خیلی سخت بگیرم بهش که زده نشه اونم با این اوضاع رنگارنگ جامعه که به هر حال اثر میذاره رو بچه ها و کار را سخت تر میکنه.... امیدوارم دختر گلم بتونه در آینده انسان موفقی برای جامعه و بنده خوبی برا خدا باشه. ای خدای مهربان؛ به جان فاطمه ات در همه حال نگهدار فاطمه ما باش. آمین! عکسها را خانم معلم عزیز هنوز نفرستاده برام. فقط یه چند تایی عکس گرو...
4 ارديبهشت 1398

یه آخر هفته عالی

دیروز یکشنبه نیمه شعبان بود و تعطیل، ما هم شنبه را به خودمون مرخصی دادیم و از پنجشنبه عصر رفتیم خونه آقا هوشنگ، بر خلاف سالهای قبل که این موقع سال دیگه هوا یکم گرم شده بود ولی خدا را شکر بخاطر بارندگی های امسال همچنان هوا عالی بود و همه جا سرسبز و بهاری. تعطیلات خوبی بود و حسابی به همه مون خوش گذشت. خاله صدیق اینا هم اومده بودن که شنبه عصر رفتن چون عمو مجتبی یکشنبه باید میرفت ماموریت. از جمعه شب آقا جون و آنا مرجان همراه علی گلم هم اومدن پیشمون.     ...
2 ارديبهشت 1398

جشن هفت سین مهد

امروز جشن هفت سین مهد آیلا جونم هست و آیلا هم نقش سیب هفت سین.🍏 اسم شریف من سیب           خوشمزه و بی رقیب ای آقای زمستون                  من اومدم به میدون  عید شما مبارک!                           عید شما مبارک! طبق قرار قبلی دختر طلا با لباس سنتی آماده شد و منم دقیقه نودی امروز صبح یه سبد سیب آماده کردم تا تو مهد دستش بگیره و شعرش بخونه 😍...     داخل آسانسور جلوی ساختمونمون   ...
22 اسفند 1397

آیلا قیزیم...

بعد از تولد گروهی که چند وقت پیش تو مهد گرفتن، آیلا گیر داده بود که چرا تو جشن برا من مثل آوین (دوست صمیمی مهدش) لباس محلی نپوشوندی و من خیلی خوشم میاد، باید لباس محلی برام بخری...گفتم باشه برا جشن هفت سین مهد برات می گیرم.  خلاصه دیروز به هوای خونه تکونی کمد اتاق ریختم و لباسای سنتی فاطمه جونی که چندین سال پیش از نمایشگاه اقوام ایرانی خریده بودم براش، پیدا کردیم و آیلا جونیم هم با ذوق پوشید و گفت همین خوبه مامان و اندازه ام هست😍... (البته پیراهن ست لباس چون خوب دوخته نشده بود، این پیراهن جدا دادم برا فاطمه دوختن). اینم چند تا عکس با لباس اصیل ترکی قشقایی شیراز همراه با ژستهای همیشگی آیلا طلام😘... نقاشیهای ر...
18 اسفند 1397