قاطي نگاشت...
سلام....
امروز 27 اسفنده و ايشالا آخرين روز كاري مامان....هنوز برا خونه تكوني كار خاصي نكردم و كلي از كارام مونده...اين موقع سال فكر كنم همه كاراشون تموم شده ولي من كارام مثل هميشه مونده برا دقيقه نود و وقت اضافه..
البته خيلي سخت نميگيرم كاريش نميشه كرد...كارمنديه همراه بچه داري و آخر سال و مشغله كاري بالا و خريد و بيرون و كار بابايي ...خلاصه خونه تكوني مي مونه برا اولويت آخر ديگه كه هر چيشو رسيدم انجام ميدم ايشالا...
آيلا جونم دو تا دندون كوچولو در آورده الان دو هفته اي ميشه كه اوليش نيش زده... دندون پايين سمت راست و هفته بعدش هم دندون كناريش و الان تا ميخنده دو تا مرواريد كوچولو تو دهنش برق ميزنه قربونش برم من...
الان چند روزه كه دو سه قدم بدون كمك راه ميره ...ايشالا تو عيد بهتر و راحت تر بتونه قدم برداره
فاطمه گلم هم هفته پيش چهارشنبه دندون پايينيش سمت چپ لق شده بود افتاد و دندون دائميش نيش زده اومده بالا ...فكر كنم يكم زود افتاد آخه فاطمه اول مهر تازه بايد بره پيش دبستاني ايشالا ....
ديشب فاطمه ماهي گلي برا عيد خريده و از ديشب كلي با ماهيش سرگرمه و بهش غذا ميده و باهاش حرف ميزنه هي قربون صدقه اش ميره كه عزيز دلم من خيلي دوست دارم...دايم هم از من ميپرسه مامان ماهيم تا عيد نمره (نميره)...باز ميگه مامان خودت ظهر با آژانس بيا ميترسم ما بيايم دنبالت ماهيم تنها بمونه بمره .. آخه ماهي هاي دو سال پيشش يه روز بيشتر زنده نبودن و خاطره مردن اونا تو ذهنشه... بعد به آيلا ميگه ببين آيلا به ماهيم دست نزني ناراحت ميشه ميگم مامان آيلا نميدونه كه نذار جلوش ممكنه دسش بخوره به تنگ بيفته ...
ديگه اينكه برا عيد احتمالا شنبه يا يكشنبه بريم سمت ولايت بابايي ...چند روزي بمونيم و بعد بريم شيراز ..ايشالا و به مباركي 6 عيد عروسي دايي مهدي و سعيده است كه ايشالا به خوبي و خوشي عروسيشون برگزار بشه و خوشبخت بشن
هفته دوم را مرخصي گرفتم آخه برنامه بعديمون اگه خدا كمك كنه سفر مشهد مقدسه كه همراه عمو مجتبي و خاله صديقه جون راه مي افتيم. اختمالا 8 يا 9 راه بيفتيم از سمت يزد بريم...10 فروردين بايد مشهد باشيم تا 12. از طرف اداره عمو مجتبي ثبت نام كرديم كه ايشالا سفر خوب و راحت و البته پر خير و بركتي باشه برامون...