بدون عنوان
دخملي از شنبه رفته اصفهان ..همراه مامان و آوا و خاله صديقه و دايي مهدي..امروز برميگردن ايشالا...كلي دلم برات تنگ شده عزيزكم...
ديروز سالگرد عروسي من و بابايي بود...5 ساله شديم ..هوراااااااااااااا.
شام همراه خاله طاهره رفتيم بيرون...ولي افسوس كه من بخاطر دندون دردم نتونستم خيلي رو فرم باشم...ولي در كل خوب بود...
اولين حقوق بابايي را بعد ابلاغش ريختن به حساب كلي كيفور شديم و جشن گرفتيم...خدايا شكرت!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی