استخر
کل تابستون گذشته و اوایل پاییز علاوه بر کلاس فیت نس و دنس که عصرها دخترا را می بردم، هفته ای دو جلسه هم می رفتیم استخر دانشگاه که اداره باهاش قرار داد بسته بود... فاطمه جونیم و آیلا گلم هم عاشق شنا و آب بازی... تا اینکه مدارس شروع شد و هوا هم سرد، با وجود اصرار دخترا دیگه ما قید استخر را زدیم و نرفتیم... از اونجایی که کارت اداره ام اعتبارش تا آخر اسفنده؛ دیدم هنوز کلی جلسه مونده و خلاصه از هفته پیش دوباره برنامه شنا را شروع کردیم. این دفعه برا فاطمه هماهنگ کردم یه مربی خوب هفته ای دو جلسه و هر جلسه دو ساعت داره آموزش میده بهش و فاطمه هم با شوق و ذوق تمرین میکنه و خیلی خیلی علاقه نشون میده.
احتمالا چهار پنج جلسه بتونیم قبل عید بریم. من و آیلا هم تو اون فاصله آموزش فاطمه، مادر دختری تو آب کلی بازی می کنیم و حسابی خودمون خسته می کنیم و از کت و کول می ندازیم. تا برسیم خونه هلاک هلاکیم سه تایی...
تو این موقع سال همه مشغول خونه تکونی و خرید و تکاپو آخر سال هستن ما هم اینجور...