اندر احوالات این روزهای ما......
آیلا خانومم همچنان مریضه و امروز خونه مونده پیش باباش
صبح دیدم تب داره و با وجود مصرف دارو سرفه هاش شدیدتر شده ...دیگه سریع یه سوپ سبزیجات براش درست کردم و همسری هم مرخصی گرفت موند پیشش...
یه ماه بیشتره که دنبال خونه ایم و اگه خدا کمک کنه میخوایم خونه بزرگتر بگیریم در واقع رهن کنیم، خرید که بماند البته یک و دوسال هست بخاطر کوچکی خونه خودمون تصمیم گرفتیم جابجا بشیم ولی خیلی جدی پیگیر نبودیم و هر بار به بهونه ای کنسل می شد. به هر حال این چند وقته شدیدا دنبالشیم ولی انگار هر چه بیشتر میگردیم کمتر نتیجه میگیریم روزها کوتاه هوا هم سرد و پر سوز
هر خونه ای میگن هم میبینی تا یه جای کارش می لنگه یا نوساز نیست یا خیلی فرقی با خونه خودمون نداره و کوچیکه یا اجاره بالا می خواد که ما دنبال رهن هستیم یا آسانسور نداره یا پارکینگ و یا کلا یه جای پرت آدرس میدن ما هم میخوایم نزدیک اداره من باشه که این قسمت هم قیمتها خیلی بالاست و مورد کم....کاش صاحبخونه ها یکم وجدان داشته باشن و خودشون جای طرف بذارن با این آشفته بازار کشور
خلاصه یکی از مشغله های الانمون خونه است که خدا کنه زودتر تکلیفمون معلوم بشه و به یه سامانی برسیم....
هفته آینده از طرف اداره مرکزی مون از شنبه تا سه شنبه یه همایش دعوتم که باید حتما برم و انشاالله آیلا خانومم تا اون موقع خوب خوب شده.
آیلا جونم یه ساعتی اومد پیشم برا بابا کار پیش اومده بود...