فاطمه جانفاطمه جان، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
آيلا جانآيلا جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
آیلین جونمآیلین جونم، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
یاسین جانیاسین جان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه سن داره
ترلان گلمترلان گلم، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
وبلاگ جانوبلاگ جان13 سالگیت مبارک

من و فرشته هام...

هفته ای که گذشت.....

1390/4/2 8:10
نویسنده : مامان پری
434 بازدید
اشتراک گذاری

 

عسل مامان ديشب خونه دايي حاجي دعوت بوديم با آقا جون اينا و حاج اصغر... شما برخلاف هميشه خيلي خانومي كردي و آروم بودي. شام هم نخوردي...نميدونم چرا اين روزا خيلي اشتهاي غذا خوردن نداري؟! مامان مرجان ميگه احتمالا" داري دندون در مياري...آخه آب دهنت هم همينجوري ميره دست هم همش تو دهنته...

امروز صبح تا بيدار شدي شروع كردي به گريه كردن، نمي دونم چت شده بود هيچ جور آروم نميشدي، هميشه وقتي بيدار ميشي ميخندي و تند تند ميگي مامان، بابا...بابايي گفت من امروز ضبط ندارم پيش فاطمه ام، ديگه يه بار نيارمش تا اداره و بيارم خونه. برا همين هم من با آژانس اومدم اداره.

آخر هفته جايي نميتونيم بريم...آخه داستان داره... نميخواستم اينجا بگم...آخه خاله آفو مياد ميخونه دوباره ميگه اوه چي شده...به هيچكي تو فاميل نگفتيم تا نگران نشن! ولي خب بيخيال ميگم...

دوشنبه صبح كه طبق معمول هر هفته از 7 تا 8 جلسه اخلاق اداري داشتم، تصادف كرديم...شما تو ماشين خواب بودي بابايي هم منتظر من تا جلسه ام تموم بشه و منو بياره اداره خودمون...من تا از اداره زدم بيرون ديدم بابايي وسط خيابون داره ميدوه و ميگه اون ماشينو نگهدار...تا نگو يه پرايد اومده زده به ماشينمون اون هم نه يه ضربه، نه دوضربه... سه ضربه ناجور...آخه گواهينامه نداشت و از شانس خيلي هم ناشي و تازه كار بود. زنگ زديم آقا جون و دايي حاجي اومدن و 110. خلاصه صد درصد مقصر شد...بديش هم اينه كه فهميديم برادر يكي از همكارامه...

حالا ما مونديم با يه ماشين كه يه طرفش چپه است و يه الافي 10 روزه صافكار و نقاش و كلي خرج و مخارج...

البته بازهم جاي شكر داره كه از اين بدتر نشد...وروجك مامان بعد تصادف شما بيدار شدي و شروع كردي به خنديدن...الهي من قربون دنياي كودكيت برم كه اينقدر بي خيالي...

پسندها (11)

نظرات (10)

مامان آیلینمامان آیلین
15 مهر 98 10:43
بازم خدا را شکر
مامان تربچهمامان تربچه
26 مهر 98 0:13
خدا را شکر😘
مامان پری
پاسخ
😘
مامان و بابامامان و بابا
27 آذر 98 9:27
🌻
مامانیمامانی
7 دی 98 12:12
تنتون سالم باشه😘
مامان پریمامان پری
8 دی 98 10:58
از اظهار نظر پر مهر و محبت همگی ممنونم😍💐
مامان جونیمامان جونی
7 خرداد 99 9:30
😍💐
مامان پریمامان پری
8 خرداد 99 11:13
ممنون گلم
مامان جونیمامان جونی
9 مهر 99 11:14
😍
مامان جونیمامان جونی
9 مهر 99 11:14
😍😇
مامان جونیمامان جونی
9 مهر 99 11:14
😘