سفر
عسلم امروز خيلي حوصله ندارم...آخه ديشب 12 ساعت تو راه بوديم اونم با اتوبوس خيلي خسته ام حسابي هم لالا دارم...تو اتوبوس خيلي اذيت شدي گلم اصلا" رو صندلي بند نميشدي همش ميخواستي راه بري...
خيلي مختصر و مفيد مي نويسم
هفته پيش دوشنبه عصر با اتوبوس راه افتاديم رفتيم تهران، رفتنمون خيلي عجله اي شد برا همين بليط هواپيما گيرمون نيومد و مجبور شديم با اتوبوس بريم...كلي خوش گذشت.
5شنبه روز پدر بود و 13 رجب...يعني سالگرد ازدواج مامان و بابا...يه جشن كوچولو هم همونجا گرفتيم...برا روز پدر هم برا بابايي پيراهن و شلوار و از طرف شما دخملي گل دو تا تيشرت خريدم...
4شنبه هم كه با هم رفتيم اداره قبلي مامان و يه سر به همكاراي قديمي زديم... تو هم كلي شيطنت و بازيگوشي كردي...عصر هم با سرويس اداره برگشتيم خونه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی