روزنگاشت...
یکی دو روزی بود که آیلا گلم سرفه داشت و حالتهای سرماخوردگی ..دیشب قبل خواب یکم جوشونده بهش دادم ولی سرفه اش بدتر شد و بعدش بالا اورد، سریع تمیزش کردم و دست و صورتش یه آبی زدم، لباساش عوض کردم و رفت خوابید...
صبح آماده اش کردم ببرمش مهد که باز دوباره جلو در خونه عق زد و بالا اورد دیدم نمیشه بفرستمش مهد، ممکنه حالش بدتر بشه ... به همسری گفتم من کلی کار دارم اداره و نمیتونم مرخصی بگیرم خودت اگه می تونی ببرش دکتر ...خلاصه بابایی بردش دکتر و ساعت 10 اورد جلو سازمان تحویل من داد.
دکتر هم با تشخیص سرماخوردگی و عفونت گلو یه سری دارو براش نوشته بود.
آیلا جونی الان پیش منه و داره قورمه سبزی که امروز صبح تو زودپز برا ناهار تو مهدش آماده کرده بودم و می خوره
و همزمان این ترانه بهنام بانی دقیقاً به این صورت که می نویسم میخونه، البته با ریتم خود آهنگ:
چه نخوای چه بخوای تو را به دست میارم
عزیزم عزیزم تو را به دست میارم
از حس دلم همینم کم نمیشه
اااااااااااااااااا
عزیزم عزیزم دل من عاشقم عاشقم
دل تنگم تو را بدست میارم ...
فکر کنم خواننده و سراینده ترانه اینو ببینن کلا هنگ کنن
داروهاش را هم خورده و خدا را شکر حالش بهتره، البته هنوز سرفه میکنه ولی نمیدونم بخاطر خوشحالی از بودن کنار مامان هست یا واقعا بهتر شده که کلی بدو بدو کرده از وقتی اومده و کارتون دیده رو کامپیوتر مامان و نذاشته من به کارام برسم که فدای سرش
دم به دقیقه هم میگه مامان اداره ات چقدر خوشگله مال خودته؟! من همیشه میام پیشت حالا خدا کنه به قول معروف پشتش باد نخوره فکر کنه هر روز باید با خودم بیارمش هرچند اولین بارش نیست اومده و توشهریور ماه نزدیک دو هفته با خودم اوردمش اونم همراه فاطمه گلم چون مهدش تعطیل شده بود و ما هنوز مهد خوب و مناسب پیدا نکرده بودیم براش.