بدون عنوان
سلامممممم....
دیروز برا اولین بار با هم رفتیم استخر ....با وجود سرمای شدید هوا، در کل عالی بود عالیییییییییییی...رفتیم استخری که از طرف اداره باهاش قرارداد بستن و خدا را شکر نزدیک خونمونه...ساعت ٣:٤٥ رفتیم تا ٥:١٥ ...استخرش در کل بد نبود..نسبتا تمیز بود و خلوت که البته خلوتیش به خاطر فصل سرماست دیگه...یکم رختکنش تنگ و کوچیک بود و دوش ها هم مثل استخر قبلی به صورت کابین کابین نبود و همش تو یه سالن بودن ...
به هر حال........
پرنسس مامان کلی بازی کرد تو آب..کلا گرفته بودمت رو آب داشتی پا میزدی میرفتی تا لب استخر و دور میزدی برمیگشتی ..من را هم دنبال خودت می بردی...اینقدر دوتایی کیف کردیم (در واقع سه تایی..)..البته بیشتر همون قسمت کم عمق بودیم با وجودی که شما اصرار داشتی بریم قسمت عمیق..من هم میگفتم نمیشه اونجا خطرناکه میگفتی پس چرا اون خانوما رفتن من هم دوست دارم برم....
همش هم نگاه میکردی به همکارام میگفتی مامان میخوام مثل اونا شیرجه بزنم ...به زور نگهت میداشتم...هی خودتو پرت میکردی تو آب و من میگرفتمت می اومدی بالا...کلی هم شنا قورباغه رفتی البته به شیوه خودت...خانوما میخندیدن میگفتن ما به این گندگی میترسیم این وروجک نمیترسه...
ماشالا به دخملی شجاع و نترس خودم!!!
فقط از آب زدیم بیرون دیدم دستام تا کتف درد میکنه و کوفته شده ...چون کلا رو به جلو نگهت داشته بودم ....دیشب از شدت درد درست نخوابیدم...هنوز هم دستام حالت کرختی دارن..
ایشالا برا سری بعد باید بازوبند بگیرم یا جلیقه تا خودم اذیت نشم خیلی... و به قول خاله صفو از لبه استخر بتونی هی شیرجه بزنی تو آب و من بگیرمت...
حدود ساعت ٦ که اومدیم خونه خوابیدی بعدش ٩ بیدار شدی و گیر دادی که مامان بریم بوشهر..بریم بندر دوباره ..من با تعجب گفتم خواب دیدی مامان بوشهر؟؟!!! گفتی آره میخوام دوباره آب بازی کنم ....همونجا که دیروز !!! (چون چند ساعت خوابیده بودی و بیدار شدی فکر کردی یه روز گذشته) رفته بودیم ...هههه قلبون دخترکم برم که فکر میکنه هر جا آب باشه یعنی بوشهر...یعنی بندر..چون عید پارسال که رفتیم بوشهر تو ذهنش مونده...من هم قول دادم که هر موقع اداره بهمون اجازه داد دوباره ببرمش استخر و شنا کنیم باهم...
این هفته سرم خیلی شلوغه و نمیتونم برم دیگه ...ایشالا هفته دیگه باز یکشنبه میریم...(دو روز در هفته سانس مختص اداره مون هست.)
(این هم برا دل خاله جونی که میگه وب تاتی را خاک گرفته و باید به روزش کنم...)